متن درباره فرصت طلبی + عکس نوشته طلبکار بودن انسان

0

در این پست می توانید متن های کوتاه درباره طلبکاری و متن درباره فرصت طلبی و عکس نوشته طلبکار بودن انسان و جملات ناب درباره طلبکاری و اشعار کوتاه درباره طلبکار و جملات سنگین درباره طلبکار را مشاهده کنید.

متن درباره فرصت طلبی

متن درباره فرصت طلبی

یکدل بودیم و تو دورویی کردی

خندیدم و باز ترشرویی کردی

از سردی آتش نگاهت خواندم

در مصرف عشق صرفه جویی کردی!!!

متن درباره فرصت طلبی

لطف مکرر میشه حق مسلم
خوبیات میشه وظیفه
تازه طلبکارم میشن 🙂

متن درباره فرصت طلبی

کسی که سراغت را نمیگیرد…
بعد از مدت ها با حالت طلبکارانه می آید
و برچسب بی معرفتی میزند به پیشانیت…
این ها را فقط باید دور نگه داشت،
دقیقا در دورترین نقطه ی زندگی…
فقط باید نگاهشان کرد و لبخند زد
و گفت: باز هم تنها شدی؟…

عکس نوشته طلبکار

دلم اکنون ز دنیا سیر گشه

چقدر او غصه خورده پیر گشته

بیا ای نازنین یار در کنارم

برای گفتن حرف دوباره دیر گشته

بس است دیگر دورویی و دو رنگی

چرا نیش زبانت تیغه شمشیر گشته

بیا آرامش جانم به من آرامشی ده

که من آرامشم در این سرا تبخیر گشته

ندارد این دلم راهی به زرق و برق این دنیا

به زیر پای من نقشی زبوریا و حصیر گشته

متن درباره فرصت طلبی

گذشت زیاد
محبت زیاد
نجابت زیاد
توهم و طلبکاری میاره !

متن درباره فرصت طلبی

اگر روزی رسم بر دفتر یار ببوسم خط او با شوق بسیار شگفته سازم این راز که هرگز ندیدم

اینقدر لطف از طلبکار

متن درباره فرصت طلبی

شیخـــی به زنی فاحشـــه گفتـا مستی

هـــــر لحظـــه بـه دام دگـــری پــا بستی

گفتــــ شیخـــا هـــر آن چه گویی هستم

آیا تــــو چنــان کـــــــه می‌نمایی هستی

عکس استوری منفعت طلب

اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند

این راه عشق پیچ وخمش فرق می کند

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود

اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

متن درباره فرصت طلبی

کسی که دلش به ماندن نباشد به دوست داشتن هایت به عاشقانه هایت باز طلبکار است.

—–

زاهد کـه غرق ذکــــر و ثنا گـــویی خلقـت است

انکـــار خــــویش کـــرده، خـــــدا میشود همه

ای یـــار ای عـــزیزتریـــن شعـــر زندگـــی

دیدی که دوست دشمن ما میشود همه

متن درباره فرصت طلبی

✿ کپشن خاص ✿

همیشه همین بوده !
این آدمها
تا می‌فهمند دوستشان داری ،
انگار ارثِ پدریشان را طلبکارند …

#امیر_وجود

متن درباره فرصت طلبی

بگفتا دل ، برو در کوی دلدار بگو هستی تو نازش را خریدار هزاران نقش بازی کن برایش بهر حیله دل سنگش

به دست آر اگر پرسید از حالت ، بگو ، زار بگو در حال مرگم .

بی پرستار به بد حالی چنانی کن تظاهر بلرزان دست و پایت را تو بسیار مکن

کاری که از چشمت بخواند

نظرات