جملات مظلومانه عاشقی + عکس نوشته غمگین و کوتاه عاشقانه

در این پست می توانید متن های کواه درباره عشق و متن زیبای عاشقی و عکس نوشته عاشقی خاص و جملات مظلومانه عاشقی و عکس نوشته غمگین و کوتاه عاشقانه و عکس نوشته عشق کوتاه و متن درباره عشق بی همتا و عکس نوشته عشق خاص را مشاهده کنید.

جملات مظلومانه عاشقی

اگر میبینی‌ هنوز تنهام !
بخاطر عشق تو نیست ….
من فقط میترسم ؛
میترسم همه مثل تو باشند……..

—–

نگاهت را گره بزن
به هر لحظه من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو درگیر منی …

تلخ میگذرد این روزها !
که قرار است از تو …
که آرام جانمی برای دلم یک رهگذر معمولی بسازم…!

—–

یه وقتایی هست
نه گریه کردن آرومت میکنه نه نفس عمیق
نه یه لیوان آب سرد نه داد زدن
ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳــــــــی ﻫﺴـــــﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ نیاز داری
برای همیشه نباشی
ﻫﻤﻴﻦ ….!!

عکس نوشته عشق و عاشقی

مرا دوست بدار
به سانِ گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
بعد باز هم مرا نگاه کن …

چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد

—–

مـآجـرا ایـن نـیس ک ِ چـقـد مـحکـم مـیتـونی ضـربـه بـزنی ،

مـآجـرا اینـه ک ِ چقـد مـحکـم میتـونی ضـربـه بخـوری

و بــآزم بـه راهـت ادامـه بـدی .. (;

یک عمر
هوای
دل خود
داشتم اما …
یک لحظه
نگاه تو
بهم ریخت
دلم را …

متن عاشقانه

”باختم‏”‏ تا دلخوشت کنم ؛
بدان برگ برنده ات سادگیم نبود .. دلم بود !

سالهاست
منتظر آمدن روزهای بهترم
ولی نمیدانم چرا هنوز هم
دیروز ها بهترند

—–

گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت می بینم

ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم. یا پاشیدن زهر نا مردیت را

عکس نوشته عشقی

زخمی که رفتنت به دلم گذاشته

شب‌ ها بیشتر ملتهب می‌ شود

نمی‌ دانم چرا..!

نازم به چشم یار که تیر نگاه را
بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد …

گاهی اوقات بی قانونی عجب بیداد می کند در عاشقی …
یکی دور می زند اما دیگری باید جریمه شود !

عکس نوشته جملات مظلومانه عاشقی

قلبت را آنقدر از عاطفه لبریز کن که اگر روزی افتاد و شکست
همه جا عطر گل یاس پراکنده شود

نگاهت سادگی شیرینی دارد …
گویا پنجره ای ست که رو به قلبت باز می شود • ͡•

—–

مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ،
باز به غیرت چشمانم
که آبی پشت سرت ریختند