متن طبیعت بارانی + عکس استوری اشعار بارانی

0

در این پست می توانید متن های احساسی زیبا برای روزهای بارانی و متن طبیعت بارانی و عکس استوری اشعار بارانی و اشعار کوتاه و زیبا درباره باران و شعر هوای بارانی و عکس پروفایل درباره باران و پروفایل بارون میاد و هوای بارانی را مشاهده کنید.

 متن طبیعت بارانی

متن طبیعت بارانی

به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانه‌ات خواهد کرد
اگر ببارد ، از شوق
اگر نبارد ، از دل‌تنگی . . .

متن طبیعت بارانی

دمش گرم ، باران را می گویم …

به شانه ام زد و گفت :

خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .

متن طبیعت بارانی

همچون باران باشیم

رنج جدا شدن از آسمان را

در سبز کردن زندگی جبران کنیم

متن طبیعت بارانی

من از تمام آسمان یک باران را میخواهم
از تمام زمین یک خیابان را
و از تمام تو
یک دست که قفل شود در دست من . . .

عکس استوری بارانی

عاشقی را دیدم زیر باران
با چمدانی خیس
بی خداحافظی
راهی سفر بود
او به من گفت :
عشق بارانی ست
که یک روز به تو هم می رسد
نمی دانست که من خودم بارانم

متن طبیعت بارانی

دیر آمدی باران

آن روز که منتظرت بودم

دعا کردم بیایی ناز کردی

امروز که نمیخواهمت آمدی

آمدی تا تنهاییم را یاد آور شوی ؟

—–

دمش گرم ، باران را می گویم ،

به شانه ام زد و گفت:

خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ،

من به جایت می بارم . . .

متن طبیعت بارانی

دلم به عظمت باران برایت دلتنگی میکند…

امروز عجیب؛ بی واژه؛ بی حصار… ؛

می خواهمت…

جملات ناب درباره باران

باران که میبارد

دلم برایت تنگ تر می شود

راه می افـتم

بدون چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه . . .

متن طبیعت بارانی

باران که میبارد

دلم برایت تنگ تر می‌شود

راه می افـتم

بدون چتر ؛ من بـغض میکنم ؛ آسمان گـریـه. . .

—–

از این پس تنها ادامه خواهم داد.
حتی در زیر باران امیر افبی
به تقاضای چتر هم پاسخ ردمیدهم…
می‌خواهم تنهای ام رابه رخ این هوای دونفره بکشم .
باران نبار،…من نه چتردارم نه یار

متن طبیعت بارانی

دلم به عظمت باران برایت دلتنگی میکند…

امروز عجیب؛ بی واژه؛ بی حصار… ؛

می خواهمت…

عکس استوری متن طبیعت بارانی

“پاییز” مرا عاشق میکند
“باران” عاشق تر
حالا تو بگو
این “باران پاییزی” با من چه میکند . . . ؟

متن طبیعت بارانی

می روم…
به کجا…؟
نمی‌دانم…
حس بدی ست…
بی مقصدی…!
کاش نه باران بند می آمد…
نه خیابان به انتها می رسید

—–

دمش گرم ، باران را می گویم …

به شانه ام زد و گفت :

خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .

نظرات