متن حال خرابی + عکس نوشته دلتنگی و دوری

0

در این پست می توانید متن های کوتاه درباره دلتنگی و اشعار حال خرابی و متن حال خرابی و عکس نوشته دلتنگی و دوری و عکس استوری تنهایی و جملات خاص تنهایی و عکس نوشته تنها بودن و جملات تنها بودن و کپشن غمگین درباره تنهایی را مشاهده کنید.

 متن حال خرابی

متن حال خرابی

دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند،

زیر پایت بچین که پله شوند.

هیچ وقت نگران فردایت نباش،

خدای دیروز و امروزت،

فردا هم هست…

فرداهایتان قشنگ باد.

متن حال خرابی

حکایت ما آدمها
حکایت کفش هاییه که
اگه جفت نباشند
هر کدومشون
هر چقدر هم شیک باشند
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه
لنگه به لنگه اند…

متن حال خرابی

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ؛
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست …
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد …

عکس نوشته تنهایی

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی ولی شکایت نکنی
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن …
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری!
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی

متن حال خرابی

اگر قدر نمی دانیم
لااقل اذیتش نکنیم
همانی که برای ما
از خط قرمزهایش، ساده گذشته است

متن حال خرابی

دیگر از این شهر…
میخواهم سفر کنم…
چمدانم را بسته ام…
اگر خدا بخواهد امروز میروم…
نشسته ام منتظر قطار…
اما نه در ایستگاه…
روی ریل قطار …

متن حال خرابی

متن دلتنگ بودن

اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام …
بـــــــﮧ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!
مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ؛
مــــے تـــــــرســـــــم هـــمـــــــﮧ مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !

متن حال خرابی

تو گفتی دوستت دارم
و من باور کردم
گناه کدام یک از ما
سنگین تر بود؟

بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت
برای یک نفر !
اما دلت می گیرد ،
چشمانت پر از اشک می شود ،
قلبت خالی می شود ،
وقتی یادت می آید ،
همه آن را می خوانند و می پسندند ،
جز همان یک نفر …!

متن حال خرابی

عجیب است …
یک جای کار اشکال دارد، نه به پدرم رفته ام؛ نه به مادرم!
من بر باد رفته ام …!

جملات خاص متن حال خرابی

اشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست،به مرداب نباشد
هرگز مژه بر هم ننهد،عاشق صادق
انرا که به دل عشق بود،خواب نباشد

متن حال خرابی

سالهاست که …
در لایه های نابود اینگونه زیستنی
می گردم و ..
می گردم
تو را
و خودم را
بیگناه گم کرده ام
در خویشتنی که هر گز خوش نبود
چقدر دلم برای خواستن تنگ می شد
تا اینکه دریافتم
این زندگی
نه تویی
نه من
ما گم شده ایم
در نا کجا آباد خود ساخته ای که نشانی ندارد

نظرات