شعر درباره زندانی بی گناه + عکس نوشته اعدامی بی گناه

0

در این پست می توانید متن های زیبا درباره زندان و زندانی و عکس نوشته بی گناه و شعر درباره زندانی بی گناه و عکس نوشته اعدامی بی گناه و اشعار زیبا درباره زندانی بی گناه و عکس نوشته زندانی بی گناه را مشاهده کنید.

شعر درباره زندانی بی گناه

شعر درباره زندانی بی گناه

یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم

بی‌محکمه زندانی بازوی تو باشم

—–

چید بالم را و درهای قفس را باز کرد

روز آزادیست از شبهای زندان سختتر

شعر درباره زندانی بی گناه

برای آزادی

لازم نیست

زمین و آسمان را بخرید،

تنها خودتان را نفروشید.

—–

وقتی به زندان کسی خو کرده باشی

بال و پرت، روز رهایی درد دارد

متن کوتاه زندانی

عالم همه هرچند که زندان من و توست

از این همه آزادم و زندانی خویشم

شعر درباره زندانی بی گناه

در کدامین بند و زندانی،

تو میدانی اسیر؟

با رهایی می توان از دام و بند خود گسست.

همچو لاله دم به دم اسرار هستی را گشود،

زینهمه اندوه و بیم و رنج و غم آزاد بود…

—–

تا که چشمان زلیخا به غلام افتاده

یوسف از چاه به زندان مدام افتاده

شعر درباره زندانی بی گناه

در کدامین بند و زندانی، تو میدانی اسیر؟ با رهایی می توان از دام و بند خود گسست. همچو لاله دم به دم اسرار هستی را گشود، زینهمه اندوه و بیم و رنج و غم آزاد بود…

عکس نوشته زندان تنهایی

نمی دانی

چه رنجی می کشم

در کنج تنهایی،

مگر روزی بخوانی

خط به خط دیوار زندان را

شعر درباره زندانی بی گناه

همدمی ما بین آدم‌ها اگر می‌یافتم

آه من در سینه‌ام یک عمر زندانی نبود

—–

بستگی دارد که از « زندان» چه تعریفی کنیم

هیچ کس در هیچ جای این جهان آزاد نیست

شعر درباره زندانی بی گناه

باید که بر دیوار زندان

سر بکوبم،

آه مرا گر بشنوَد

در می گشاید

عکس استوری بی گناه

در این فکرم که در یک لحظه غفلت

از این زندان خاموش پر بگیرم

شعر درباره زندانی بی گناه

دلم از دست آزادی گرفته برایم یک بغل زندان بیاور، مرا از این هیاهو ها بگیر و برایم جرعه ای ایمان بیاور

—–

هیچ چیزی شما را زندانی نمی‌ کند،

مگر افکارتان؛

هیچ چیزی شما را محدود نمی‌ کند،

مگر ترس‌تان؛

و هیچ چیزی شما را کنترل نمی ‌کند،

مگر عقایدتان!

شعر درباره زندانی بی گناه

جای هر روزی که بی تو در دلم زخمی نشست

رسمِ زندان است… بر دیوار آن، خط می کشند

عکس نوشته درباره زندانی

آزاد نخواهی شد
تقلا نکن
ماهی درون تنگ
دریا فقط
زندان بزرگتری است

شعر درباره زندانی بی گناه

من هیچ کس را آن سوی دیوارها نداشته باشم

شاید اما در این غروب کسالت بار

هیچ چیز به اندازه ی تلفنی از زندان خوشحالم نمی کند

و مردی که اعتراف کند

گاهی به جای آزادی به من می اندیشد

نظرات