اشعار دلتنگی مولانا + شعر کوتاه مولانا درباره دوری

0

در این پست می توانید اشعار کوتاه و دلنشین مولانا و شعر دلتنگی و دوری و اشعار دلتنگی مولانا و شعر کوتاه مولانا درباره دوری و اشعار مولانا کوتاه برای دوری از عشق و متن های زیبا درباره غمگین و اشعار غمگین مولانا درباره دلتنگی را مشاهده کنید.

اشعار دلتنگی مولانا

اشعار دلتنگی مولانا

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد وصال دولت بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی

اشعار دلتنگی مولانا

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب

اشعار دلتنگی مولانا

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی

شـاگرد که بودی که چنین استــادی

اشعار مولانا تنهایی

من از عالم تو را تنها گزیدم

روا داری که من غمگین نشینم؟!

—-

یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد
صد جان به فدای عاشقی باد ای جان

اشعار دلتنگی مولانا

گــر ز مسیــح پرسدت

مـرده چگونه زنــده کرد؟

بــوسه بــده به پیش او

بــر لب مـا که اینچنین!

اشعار دلتنگی مولانا

زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان

کـی برسـد بهــار تــو تـا بنماییش نمـا …

اشعار کوتاه مولانا

گفتی که درمانت دهم

بر هجر پایانت دهم

گفتم کجا، کی خواهد این

گفتی صبوری باید این

اشعار دلتنگی مولانا

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی

—-

خاک من گل شود و گل شکفد از گل من

تا ابد مهـــر تــو بیرون نــرود از دل من

اشعار دلتنگی مولانا

بیچاره‌تر از عـاشق بی صبر کجاست

کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

اشعار دلتنـگی برای همسر

خنک آن دم که نشینیم در ایــوان مــن و تـــو

به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو

—-

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود

بی عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد

بی جنبش عشق در مکنون نشود

اشعار دلتنگی مولانا

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بی‌جنبش عشق در مکنون نشود

دلنوشته دلتنگی

گر کسی گوید که بهر عشق، بحر دل چرا شوریده و شیدا شود؟

تو جوابش ده که: اندر شـوق بحـر قطـره بی آرام و ناپـروا شود

—-

اشتیاقی که به دیــدار تـو دارد دل من

دل من داند و من دانم و دل داند و من

اشعار دلتنگی مولانا

عشـق یعنی ترش را شیرین کنی

عشـق یعنی نیش را نوشین کنی

هر کجا عشـق آید و ساکـن شود

هر چه نا ممکن بود، ممکـن شود

—-

گر کسی گوید که بهر عشق بحر دل چرا شوریده و شیدا شود؟

تو جوابش ده که: اندر شوق بحر قطره بی آرام و نا پروا شود

نظرات