اشعار شمس تبریزی + مجموعه غزلیات و اشعار کوتاه و زیبا
در این پست می پردازیم به زیباترین اشعار شمس تبریزی و کوتاه ترین و زیباترین اشعار و اشعار شمس تبریزی و مجموعه غزلیات و اشعار کوتاه و زیبا تا شما از این اشعار استفاده کنید و لذت ببرید.
اشعار شمس تبریزی
میانِ باغ گلِ سرخ های و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد!
به باغ خود همه مستند، لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سالِ نشاط است و روز روزِ طرب
خُنک مرا و کسی را که عیش خو دارد
میانِ باغ گلِ سرخ های و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد!
به باغ خود همه مستند، لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سالِ نشاط است و روز روزِ طرب
خُنک مرا و کسی را که عیش خو دارد
چرا مقیم نباشد، چو ما، به مجلسِ گل
کسی که ساقیِ باقیِّ ماهرو دارد؟
ابیات دیوان شمس تبریزی
هر چه آن خسرو کند شیرین کند
چون درخت تین که جمله تین کند
هر کجا خطبه بخواند بر دو ضد
همچو شیر و شهدشان کابین کند
با دم او می رود عین الحیات
مرده جان یابد چو او تلقین کند
مرغ جان ها با قفص ها برپرند
چونک بنده پروری آیین کند
زیباترین غزل های شمس تبریزی
اندک اندک جمع مستان می رسند
اندک اندک می پرستان می رسند
دلنوازان نازنازان در ره اند
گلعذاران از گلستان می رسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان می رسند
جمله دامن های پرزر همچو کان
از برای تنگدستان می رسند
دوست همان بِه که بلاکش بُوَد
عود همان بِه که در آتش بُوَد
جامِ جفا باشد دشوارخوار
چون ز کفِ دوست بود خوش بُوَد
زهر بنوش از قدحی کان قدح
از کرم و لطف مُنَقَّش بُوَد
عشق خلیل است، درآ در میان
غم مخور ار زیرِ تو آتش بُوَد
منتخب اشعار شمس تبریزی
میانِ باغ گلِ سرخ های و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد!
به باغ خود همه مستند، لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سالِ نشاط است و روز روزِ طرب
خُنک مرا و کسی را که عیش خو دارد
دوست همان بِه که بلاکش بُوَد
عود همان بِه که در آتش بُوَد
جامِ جفا باشد دشوارخوار
چون ز کفِ دوست بود خوش بُوَد
زهر بنوش از قدحی کان قدح
از کرم و لطف مُنَقَّش بُوَد
عشق خلیل است، درآ در میان
غزل های شمس تبریزی
اندک اندک جمع مستان می رسند
اندک اندک می پرستان می رسند
دلنوازان نازنازان در ره اند
گلعذاران از گلستان می رسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان می رسند
جمله دامن های پرزر همچو کان
از برای تنگدستان می رسند
لاغران خسته از مرعای عشق
نظرات