اشعار سوزناک و غمگین از شاعران + دلنوشته غمگین

0

در این پست می توانید مطالب احساسی و غمگین دونفره و اشعار غمگین عاشقانه و سخنان بزرگان غمگین و اشعار سوزناک و غمگین از شاعران و دلنوشته غمگین و عکس نوشته سخنان بزرگان درباره جدایی را مشاهده کنید.

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

من در آیینه رخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه، می‌ بینم
می‌ بینم
تو به اندازه تنهاییِ من خوشبختی
من به اندازه زیباییِ تو غمگینم
حمید مصدق

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است..

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

دل در بر من زنده برای غم توست
بیگانه خلق و آشنای غم توست
لطفی‌ست که می‌کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست

اشعار دلشکسته

اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ‌کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
مولانا

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

غمگینم
خودم را بغل گرفته‌ ام
و شانه‌ هایم
چون گهواره کودکی گریان
تکان تکان می‌ خورد

غمگینم
و می‌ دانم هیچ پرنده‌ ای
روی شاخه‌ های لرزان یک درخت
لانه نخواهد ساخت

مهسا چراغعلی

اشـعار سوزناک دونفره

دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی‌ کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی‌ کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی‌ کند

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی‌ارزد
حافظ

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا با هر که بد کردی ولی با ما چرا

سینه را بر غم نشاندی و فکندی بحر خون
رفتی و گفتی که می آیم دگر فردا چرا
شهریار

اشعار جدایی و غمگین

سردش بود!
دلم را برایش سوزاندم!
گرمش که شد
با خاکسترش نوشت خداحافظ…

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
سعدی

—-

تو نیستی و خورشید
غمگین‌ تر از همیشه غروب خواهد کرد
و من دلتنگ‌ تر از فردا
به تو فکر می‌ کنم
چقدر دوست داشتنی بودی
وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت
در نگاهم خیره می‌شد

اکنون که بازوان خاک
پیکرت را در آغوش گرفته است
کلمه‌ های سیاه پوش شعرم
برایت مرثیه‌ های دلتنگی سروده‌ اند

اشعار کوتاه و غمگین

اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ‌کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

نگو که رفته ای
سال هاست نگاهت را در
لابلای پرده اتاقم
جستجو می کنم
آنجا که آفتاب
صورت خیس از اشکم
را نوازش می کند

اشعار سوزناک و غمگین از شاعران

سال هاست
پشت این پنجره تکراری
من و آسمان باهم می خوانیم
برگرد ای رفته ی یادگاری!

نظرات