گزیده ای از اشعار عطار نیشابوری + شعرهای عاشقانه ای از عطار نیشابوری
عطار نیشابوری یکی از شاعران بزرگ ایرانی است که دارای اشعار زیادی در وصف خدا، عشق و … است. برای اینکه با گزیده ای از اشعار عطار نیشابوری و شعرهای عاشقانه ای از عطار نیشابوری و اشعار کوتاه عطار و اشعار دوبیتی آن بیشتر آشنا شوید با ما همراه باشید.
گزیده ای از اشعار عطار نیشابوری
یکدیگر را شاید ار یاری کنیم پادشاهی را طلب کاری کنیم»
پس همه با جایگاهی می آمدند سر به سر جویای شاهی آمدند
ز عشقت سوختم ای جان کجایی
بماند بی سر و سامان کجایی
نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی
نه در جان نه برون از جان کجایی
برقع از ماه برانداز امشب
ابرش حسن برون تاز امشب
دیده بر راه نهادم همه روز
تا درآیی تو به اعزاز امشب
کارم انجام نگیرد که چو دوش
اشعار عاشقانه عطار
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو دایماً بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
دیده ی جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
نه نه، که بـه جز تو کس نبیند چون جمله تویی بدین عیانی
در عشق تو گر بمرد عطار شد زنده دایم از معانی
همچو پروانه به پای افتادم
سر ازین بیش میفراز امشب
مرغ دل در قفس سینه ز شوق
میکند قصد به پرواز امشب
عکس نوشته اشعار عطار نیشابوری
برقع از ماه برانداز امشب
ابرش حسن برون تاز امشب
دیده بر راه نهادم همه روز
تا درآیی تو به اعزاز امشب
کارم انجام نگیرد که چو دوش
سرکشی میکنی آغاز امشب
مجمعی کردند مرغان جهان ان چه بودند آشکارا و نهان
جمله گفتند: «این زمان در روزگار نیست خالی هیچ شهر از شهریار
گر مرد رهی ز رهروان باش
در پرده سر خون نهان باش
بنگر که چگونه ره سپردند
گر مرد رهی تو آن چنان باش
متن و گزیده ای از اشعار عطار نیشابوری
رخ تو چگونه بینم که تو در نظر نیایی
نرسی به کس چو دانم که تو خود به سر نیایی
وطن تو از که جویم که تو در وطن نگنجی
خبر تو از که پرسم که تو در خبر نیایی
یک دیگر را شاید ار یاری کنیم پادشاهی را طلب کاری کنیم»
پس همه ی با جایگاهی می آمدند سر بـه سر جویای شاهی آمدند
بگذر تو ازین جهان فانی
زنده به حیات جاودان باش
منگر تو به دیده تصرف
بیرون ز دو کون این و آن باش
عطار ز مدعی بپرهیز
رو گوشهنشین و در میان باش
نظرات