زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده + دلنوشته اشعار فرخزاده

0

فروغ فرخزاده یکی از شعرای معروف ایران است که در ابتدا با شعر نیمایی کار خود را در شعرگویی آغاز کرد. ما در این پست گلچینی از اشعار فروغ فرخزاده و زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده را آماده کرده ایم.

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

کاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
به سرا پای تو لب می سودم

———–

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

من پشیمان نیستم

از من ای محجوب من با یک من دیگر

که تو او را در خیابان های سرد شب

با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت

گفتگو کن

و به یاد آور مرا در بوسه اندهگین او

بر خطوط مهربان زیر چشمانت

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

اشعار کوتاه از فروغ فرخزاده

این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می گیریزی زمن و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را

به تو می بخشد

جز درک حس زنده بودن

از تو چه می خواهد

حرفی به من بزن

من در پناه پنجره ام

با آفتاب رابطه دارم

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

گلچینی از زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود

———–

فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع میکند

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

تو را می خواهم و دانم که هرگز

به کام دل در آغوشت نگیرم

تویی آن آسمان صاف و روشن

من این کنج قفس مرغی اسیرم …

اشعار ناب فروغ فرخزاده

من خیره به آینه و او گوش به من داشت

گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را

بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش

ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را

———–

کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خنده تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده تو

زیباترین اشعار کوتاه فروغ فرخزاده

از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه تو را

در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم

نظرات