شعر کوتاه رمانتیک + عکس نوشته اشعار زیبا
در این پست می توانید شعر کوتاه رمانتیک و عکس نوشته اشعار زیبا و شعر غمگین عاشقانه و غزلیات عاشقانه کوتاه و تک بیتی عاشقانه زیبا برای شوهرم و شعر عاشقانه کوتاه زیبا و غمگین را ببینید.
شعر کوتاه رمانتیک
عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند“فاضل نظری”
—-
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با سد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلیوش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
وحشی بافقی
می شود امشب میان ِ لحظه های عاشقی
دست در دستان ِ من ، دعوت به یک رقصم کنی
امشب از لبهای خود جای شراب ِ قرمزی
مرده ام ، شاید که شد با بوسه ای “هستم” کنی!
شعر کوتاه رمانتیک
میخواهمت که خواستنی تر از هر کسی …
تک بیتی عاشقانه زیبا برای شوهرم
از چشم و دل مپرس که
در اولین نگاه شد
چشم من، خراب دل
و دل، خراب چشم
صائب تبریزی
—-
عشق یعنی در تو من معنا شوم
عشق یعنی با تو من دریا شوم
عشق یعنی قطره ای بر گل نشست
پنهان اگر چه داری، جز من هزار مونس؛
من جز تو کَس ندارم، پنهان و آشکارا…!
“اوحدی”
—-
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
شعر غمگین عاشقانه
دلتنگ شده ام
نمیدانم ! شاید برای تو
یا شاید برای دیروزهایی که باتو گذشت
—–
تورا دوست دارم
بدون آن که علتش را بدانم
محبتی که علت داشته باشد
یا احترام است یا ریا …
چه شد در من نمیدانم
فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم
که خیلی دوستت دارم
—-
صدایم کن،نگاهم کن، که عشقت کرده ویرانم
دو چشمان قشنگت ، آتشی افکنده بر جانم
—–
شدی به خواب و بهم ریخت خیل مژگانت
گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم…
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غم خوش به جهان ازا ین چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن بهاَم ندادی
غزلیات عاشقانه کوتاه
تو ای مه روی زیبایم ، بکش دست نوازش را
که همچون بره آهویی ، دوچشمت کرده حیرانم
—-
بخوان و پاک کن و نامِ خویش را بنویس
به دفتر غزلم هر چه نقطه چین دارم…
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی
تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظر کدام سروی؟ نفس کدام بادی؟
شعر عاشقانه کوتاه زیبا و غمگین
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانی کردی
میترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی
نظرات