جملات و اشعار عاشقانه از پروین اعتصامی + عکس استوری عاشقانه از پروین اعتصامی

0

در این پست جملات و اشعار عاشقانه از پروین اعتصامی را مشاهده خواهید کرد. حتی از این اشعار می توانید به عنوان متن عاشقانه برای معشوق خود استفاده کنید. در زیر  اشعار عاشقانه برای همسر درج شده است.

اشعار کوتاه از پروین اعتصامی

جملات و اشعار عاشقانه از پروین اعتصامی

ز غم مباش غمین و مشو ز شادی شاد
که شادی و غم گیتی نمیکنند دوام

—————-

دلت هرگز نمی گشت این چنین آلوده و تیره
اگر چشم تو می دانست شرط پاسبانی را

متاع راستی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازارگانی را

—————-

مدت ما جمله به محنت گذشت نوبت خون خوردن و رنج شماست

اشعار کوتاه از پروین اعتصامی

شعر زیبا از پروین اعتصامی

هر کسی را وظیفه و عملی است
رشته‌ای پود و رشته‌ای تار است

وقت پرواز، بال و پر باید
که نه این کار چنگ و منقار است

—————-

نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را

—————-

بی رنج، زین پیاله کسی می نمی‌خورد بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند تیمار کار خویش تو خودخور، که

اشعار کوتاه از پروین اعتصامی

اشعار عاشقانه از پروین اعتصامی

مشو خودبین، که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیا را

ز محتاجان خبر گیر، ای که داری
چراغ دولت و گنج غنا را

بوقت بخشش و انفاق، پروین
نباید داشت در دل جز خدا را

—————-

از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست

آن کیمیا که می طلبی، یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست

—————-

ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی جز سرزنش و بد سری خار، چه دیدی ای لعل دل افروز،

اشعار کوتاه از پروین اعتصامی

عکس نوشته زیبا از پروین اعتصامی

ای شده شیفتهٔ گیتی و دورانش
دهر دریاست، بیندیش ز طوفانش

نفس دیویست فریبنده از او بگریز
سر بتدبیر بپیچ از خط فرمانش

—————-

بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت

مهر بلند، چهره ز خاور نمی نمود
ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت

آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک
فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت

—————-

آنچه که دوران نخرد یکدلیست آنچه که ایام ندارد وفاست دزد شد این شحنهٔ بی نام و ننگ دزد کی

اشعار کوتاه از پروین اعتصامی

اشعار عاشقانه از پروین اعتصامی

به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت

خوش آن کسی که چو گل، یک دو شب به گلشن عمر
نخفت و شبرو ایام هر چه گفت، شنفت

—————-

هجوم فتنه‌های آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی

نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند

—————-

شعر من آینهٔ کردار تست ناید از آئینه به جز حرف راست روشنی اندوز که دلرا خوشی است معرفت آموز

نظرات