جملات ناب حسین منزوی + اشعار زیبای منزوی
در این پست می توانید متن های زیبا عاشقانه از حسین منزوی و سخنان زیبا از حسین منزوی و جملات ناب حسین منزوی و اشعار زیبای منزوی و عکس استوری سخنان عاشقانه منزوی و اشعار زیبای شاعر حسین منزوی را مشاهده کنید.
جملات ناب حسین منزوی
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
… و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من – دل مغرورم – پرید و پنجه به خالی زد
که عشق – ماه بلند من – ورای دست رسیدن بود
بی تو به سامان نرسم
ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من
ای به تنم جان همه تو
من همه تو، تو همه من
او همه تو، ما همه تو
هرکه و هرکس همه تو
ای همه تو، آن همه تو
به هر چمن رسیده ام، از تو نشان ندیده ام
تو درکجا شکفته اى، اى گل بى نظیر من؟
اشعار زیبای حسین منزوی
دل من! باز مثل سابق باش
با همان شور و حال عاشق باش
مهر می ورز و دم غنیمت دان
عشق می باز و با دقایق باش
بشکند تا که کاسه ات را عشق
از میان همه تو لایق باش
خواستی عقل هم اگر باشی
عقل سرخ گل شقایق باش
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل؟
لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست
همواره عشق بی خبر از راه میرسد
چونان مسافری که به ناگاه میرسد
وا مینهم به اشک و به مژگان تدارکش
چون وقت آب و جاروی این راه میرسد
رباعیات حسین منزوی
اگر باید زخمی داشته باشم
که نوازشم کنی
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه کنم
زخم ها زیبایند
و زیباتر آن که
تیغ را هم تو فرود آورده باشی!
من
تو را
برای شعر
بر نمی گزینم
شعر، مرا
برای تو
برگزیده است
در هشیاری
به سراغت
نمی آیم
هر بار
از سوزش انگشتانم
در مییابم باز
نام تو را، مینوشته ام
چشمان تو تعبیر بهارانه ی عشق
جان و دل بیقرار تو؛ خانه ی عشق
مردم همگی شدند دیوانه یار
امّا تو شدی عاشق دیوانه ی عشق
الا زنی که صدایی ـ فقط صدا ـ ای زن!
صدای با دل و جان من آشنا، ای زن!
من از تو نام تو را خواستم، غروب آری
که تا به نام بخوانم شبی تو را، ای زن!
تو هیچ نام نداری به ذهن من، ناچار
به نام عشق تو را می زنم صدا، ای زن!
نظرات