جملات شکست عشقی + عکس نوشته عشق دردناک
در این پست می توانید متن های کوتاه درباره عشق و متن درباره عشق نافرجام و عکس استوری غمگین درباره عشق و جملات شکست عشقی و عکس نوشته عشق دردناک و اشعار کوتاه درباره عشق و عکس نوشته عاشقانه را مشاهده کنید.
جملات شکست عشقی
تقــویمِ امـسال هـــم..
بـا تقـــویــمِ پــارسال..
هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..
وقتـی..
زنـــدگی..
تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..
تعــطــــــیل اسـت !
شب هر چقدر هم
که سیاه باشد
تنهایی ام را نمی پوشاند.
دلتنگی
از گوشه هایش بیرون می زند.
—–
این روزها
سهم من از تو
عشق نیست
ذوق نیست
اشتیاق نیست
همان دلتنگیهایی است
که روزها دیوانهام میکند
عکس نوشته عاشقی
واقعا خیلی سخته که
دلت گیرکنه به قلاب ماهیگیری که دلش ماهی نمیخواهد
و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری
صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . .
—–
میگفتند: سختیها نمک زندگی است
اما چرا کسی نفهمید نمک برای من که خاطراتم زخم است
شور نیست
مزه درد میدهد
خـــــــــــــــــواهـــش میکـــــــــــنــــــــــــم…!!
از پیـــش او نــــــــــــــــــرو
هــــــــــیچــــــــــــــــکـــــــــــــــــــــس
طـــاقـــتــــی کــــه مـــــــــن داشـــــــــتـــــــــــــم را
نــــــــــــــــــــــــــدارد…
عکس نوشته عشق دردناک
چشات دیگه از من خسته و سیره
اما هنوز چشمای من اسیره
فقط بدون که این دل شکسته
منتظره بگی واست بمیره….
گفتم: تمام وجودم از آنِ تو بود. مشکلت چه بود که با من چنین کردی و چنین آسان قلبم را شکستی؟
گفت: آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی
—–
دیوانه ها با خودشان حرف نمی زنند!
آن ها فقط تمام روز را به کسی که نیست، بلند بلند فکر می کنند…
دریغ نکن !
صبح بخیرهایت را ،
از کسی که شب را ، با خیال #تُ گذرانده
و صبح ، زندگی را ، با یاد #تُ آغاز می کند!!
اشعار کوتاه عاشقانه
نمیدانم چگونه گم شد در شهری که تمام خیابانهایش را با هم گشتیم
این روزها
سهم من از تو
عشق نیست
ذوق نیست
اشتیاق نیست
همان دلتنگیهایی است
که روزها دیوانهام میکند
تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـ ـته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخـــندی که درد میــــکند
عکس استوری جملات شکست عشقی
تو عشقم را ندیدی اما من هنوز هم که هنوز است تو را میپرستم
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه!
نمک را بگذار برای من میخواهم این زخم همیشه تازه بماند
—–
بــاران ..
فـــقط ..
همین جایی از قصّه ،
که من ایستاده ام می بـــارد !
دو قدم این طرف تر ..
دو قدم آن طــرف تر ..
همیشه آفــتـاب است !
نظرات