اشعار زیبا درباره تهران + شعر کوتاه در وصف تهران

0

در این پست می توانید اشعار زیبا درباره تهران و شعر کوتاه در وصف تهران و شعر عاشقانه تهران و شعر کوتاه شهر تهران و بهترین اشعار در وصف تهران و کوتاه ترین اشعار و ناب ترین اشعار و خاص ترین اشعار درباره زیباترین شهر را ببینید.

اشعار زیبا درباره تهران

اشعار زیبا درباره تهران

از کوچه‌های خیس گیشا

تا کافه‌های گرم دربند

از برج میلاد کمی کج

تا کوه مغرور دماوند

از روزهای خنده بازی

اشعار زیبا درباره تهران

هر صبح، چون زبان تر و خشک برگ‌ها

از نیش ناگهانی زنبور آفتاب

آماس می‌کند

بهترین اشعار در وصف تهران

تو پارک ساعی ریسه رفتن

شب زیر عطر گیج بارون

دور تئاتر شهر گشتن

اشعار زیبا درباره تهران

دردی نهفته در دلش احساس می‌کند

هر ظهر، چون زبان تب آلود برگ‌ها

طعم شراب تلخ و گس آفتاب را

احساس می‌کند

خاص ترین اشعار درباره زیباترین شهر

رو هر درختی اسم ما بود

ماهی که می‌رقصید رو آب

تعبیر‌ خواب جمعه‌ها بود

بازیِ نور و سایه و اشک

شب های تهران رو دوست دارم
البته با تو…
قدم بزنیم تو سرمای زمستون…
دستانت را بگیرم

اشعار زیبا درباره تهران

تهرانِ من، تهرانِ بیدار

بازم دارم هذیون می‌بافم

بازم دلم تب داره انگار

تهران بدون تو فقط سردرد داره

شعر عاشقانه تهران و اشعار زیبا درباره تهران

اشعار زیبا درباره تهران

از ولیعصر تا انقلاب
من سیگاری بکشم و تو…
مرا به کاسه‌ای از آش
آنهم از نوع دونفره دعوت کنی

تهران زنی بود

سیاه چشم

که از تو

تمام ایستگاه‌های مترو را

خاطره داشت

اشعار زیبا درباره تهران

راستی خط های بالا وهم و خیال است
همه چیز از آن شب شروع شد
شبی که چراغ‌ها روشن
صف ها طولانی
منی که کمی هوابرم داشت

کوتاه ترین اشعار

تهرانِ با کفش‌های تابستانی

که پنج شنبه‌هایت

تا مغز میدان راه آهنش

رسوخ می‌کرد.

آنشب ترسیدم از خودم
ولی…
روزی میرسد که دونفر
توی سرمای زمستون
مهمانِ صفتِ زیبای
بانو نیکو باشند

اشعار زیبا درباره تهران

تهران که پر از گل شده و خار ندارد

اصلا خبر از حال دل زار ندارد

هر لحظه هوا در تب و تسخیر کلاغ است

شعر کوتاه شهر تهران

دلم بهانه می‌خواهد

میان آسمان و زمین عاشقانه می‌خواهد

دلم یک رویای قشنگ و

یک دل سیر از عاشقی بوسه می‌خواهد

دلم از خاطرات کودکی و

خانه‌های قدیمی با حوض آبی و

ماهی قرمز و سیاه خلوت شبانه می‌خواهد

اشعار زیبا درباره تهران

ای وای که تهران شما سار ندارد

امید به آرامش چشمان سحر نیست

خورشید در این شهر خریدار ندارد

امشب همه منظره‌ها تیره و دودی است

این آینه هم جز خش و زنگار ندارد

باید که به جایی بزنم تکیه از این درد

اشعار زیبا درباره تهران

دلم یک تهران قدیم و چهار دروازه با

اسب و‌ گاری می‌خواهد

دلم لبو فروش و دلم گاهی ماشین دودی

دلم کوچه‌ای پربار از گل‌های یاس و

درخت بادام و تک درختی پراز برگ‌موهای سر شیروانی می‌خواهد

اشعار زیبا درباره تهران

از بخت بدم یک رگه دیوار ندارد

اکسیژن و اکسیر جوانی چه غریب است

وقتی که نفس‌های تو معیار ندارد

هر چندکه این شهر پر از ریل و قطار است

افسوس که دهقان فداکار ندارد

نظرات